ای دوست عتاب را رها کنتدبیر دوای درد ما کنای دوست جدا مشو تو از ماما را ز بلا و غم جدا کناندیشه چو دزد در دل افتادمستم کن و دزد را فنا کنشادی ز میان غم برانگیزدر عالم بیوفا وفا کن